پارسی بوک
دانلود رمان قشنگ جدید
دانلود رمان فریاد بی صدا اثر رویا احمدیان

دانلود رمان فریاد بی صدا اثر رویا احمدیان رایگان pdf بدون سانسور

میکنید. هرجور شده نزدیکش بشین و رفیق شفیقش بشید.خودم
شرایط ناراحتیش رو تا حدی جورمیکنم
،دیگه شما و هنرتون،باید مواد مخدر به خوردش بدید و وقتی کامل
الودش کردید از همین راه اخاذی کرده و مرتکب چند خلاف
دیگش کنید.از هر کارش هم مدارک کامل میخوام. از الان میگم که
کسی بعدا حرفای الکی و بی سر و ته نزنه، در این کار اصلا
جایی برای اشتباه نیستش، و صد البته پشیمونی تو نصفه راه.
هرکسی توان انجام نداره از همین اول راهی بگه و بره سنگین
…تره
همه باهم چشم میدهند، اما امید ساکت و با اخم فقط به من نگاه
دوخته است. از اخم و تخمش بهت میکنم، او که از همه نقشه هایم
باخبر بود ، این اخم هایش دیگر این وسط چ صیغه ای بود الله و
اعلم. از اینکه با کارهایم مخالف است آگاه بودم، اما مطمئن بودم
این اخم دلیل دیگری دارد، پس با چشم هایم گویای دلیل میشوم.
مثل همیشه زود حالتم را درک کرده و کمی نزدیک میشود برای
زدن حرفش. با چشمان تنگ شده و لحنی متعجب لب میزند. :_
پس … دختره کوچکش چی؟! میدونم از هیچکدومشون نمیگذری
پس میشه بگی نقشت برای اون دختر چیه؟
ابروهایم که کمی از هم باز شده بود، دوباره در هم میرود. -: اون
یکی با خودم. با عصبانیتی که درست نمیدانستم از کجا نشئت
میگرفت جواب میدهد -:اون وقت به چ دلیل؟ پوزخندی آشکارا زده
و مسلط جواب گو میشودم. -: به همون دلیل که اون مهره اصلی محسوب میشه… به دنبال حرفم از جایم بلند میشوم. اما صدایش که
می گوید :نقشت چیه؟
را میشنوم.اهمیت نداده و جوری که انگار اصلا نشنیده ام روبه
همیشان میگویم. -:کارها رو مابین خودتون تقسیم کرده و هر کسی
در هر کاری قهار تره سراغ همون کار بره. در آخر همتون یه
پاداش درست و حصابی صاحب می شید. فقط؟ امید، سینا و آرمین
به این کارا کار نداشته باشید، شما باید کنار خودم باشید. خداحافظی
.گفته و با قدم های محکم و استوار انبار را ترک میکنم
.نگاه اخم آلود و دلخور امید هم تا لحظه آخر بدرقه ام کرد
به سوی ماشین رفته و سوار شدم، اول تصمیم داشتم به شرکت
بروم، اما زود از تصمیمم بازگشتم. به ساعت مچی ام نگاه می
اندازم. ساعت ۱۲:۳ظهر بود. کمی فکر کرده، و به این نتیجه
رسیدم که کجا بروم. در این حال باید ناراحتی ها و درد هایم را
جایی می گفتم و چ کسی بهتر از پدرم؟ امروز دیگر واقعا محتاج
.رفتن پیشش بود

خلاصه کتاب
من سال‌هاست احساساتم را سرکوب کرده‌ام؛ به هر حس خوب و بد «هیس» گفته‌ام. دلتنگی‌ها را با عربده خاموش کرده‌ام و عشق را با بی‌رحمی پس زده‌ام. سکوت تلخ را پذیرفته‌ام، لبخند را حرام کرده‌ام و امید را نادیده گرفته‌ام. درونم فریادی بی‌صداست؛ پر از عجز و تمنا.
مشخصات کتاب
  • نام کتاب: فریاد بی صدا
  • ژانر: ,عاشقانه,سوپرایز,انتقامی
  • نویسنده: رویا احمدیان
  • ویراستار: پارسی بوک
  • طراح کاور: پارسی بوک
  • تعداد صفحات: 1584
  • منبع تایپ: پارسی بوک
  • مهین
لینک کوتاه مطلب:
دیگر نوشته های
مطالب محبوب
  • مطلبی وجود ندارد !
درباره سایت
پارسی بوک
آخرین نظرات
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " پارسی بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.