خلاصه کتاب:
آیه، دختر نوجوانی از همین سرزمین، مثل خیلیهای دیگر، با یک اتفاق تلخ مسیر زندگیاش را از دست داد. کسی چیزی نگفت، همه سکوت کردند. او ناخواسته وارد بازیای شد که پر از دروغ بود. اما حالا، ورق برگشته؛ آیه زنیست که عشق را لمس میکند. فقط یک سؤال باقی مانده: آیا مادرها به پسرها یاد دادهاند زن را همانطور که هست، دوست داشته باشند؟
خلاصه کتاب:
باران، بیهشدار و بیاجازه، باز شروع شده بود.
ریزشش، مثل دلتنگی بود. بیصدا، بیاذن، از آسمان خستهی تهران روی شیشههای مهگرفته می نشست و آهسته می چکید.
خیابان خلوت نبود، ولی انگار همهچیز آهستهتر شده بود.
بوق گاهبهگاه یک موتورسوار، بوق ماشین ها ،همه بخشی از همان روز بارانی بودند.
جاوید، پشت فرمان سانتافهی مشکیاش، نزدیک خانهی پریزاد، نشسته بود و روبهرو را تماشا میکرد. از اداره تا کتابخانه و از آنجا تا خانه، پریزاد را تعقیب کرده بود.
نه برای شک، نه از روی عادت کنترلی، فقط، چون از او خوشش آمده بود.
و از او فقط سکوت شنیده بود و این سکوت، بوی فاصله میداد.
قلبش این را نمی خواست.
برای خودش هم عجیب بود ، از روزی که چشمش به پریزاد افتاده بود ، حس میکرد او را می شناسد ، حس میکرد او یه تکه از قلبش بوده است ، که سال ها آن را گم کرده بوده.
"و به راستی حسش درست بود ..."
انگشت شستش روی لبهی گوشی مکث کرده بود.
خلاصه کتاب:
رادان، مردی با چهرهای آرام و گذشتهای پنهان، به ظاهر برای دیدار خانوادهاش به ایران آمده. اما در واقع، مأموریتی حساس و محرمانه در انتظارش است. برای موفقیت در این مأموریت، به کمک هلن نیاز دارد؛ دختری که حضورش میتواند همهچیز را تغییر دهد. آیا این همکاری، هلن را به خطر خواهد انداخت؟ یا سرنوشت چیز دیگری رقم خواهد زد؟
خلاصه کتاب:
این رمان قصهی انتقام است. حافظ که کینهای ریشهدار از مهری دارد، تصمیم میگیرد در مهمترین شب زندگی دخترش نبات، نقشهای شوم اجرا کند. او در برابر خانواده و نامزد نبات، خود را عاشق و شیفتهی او نشان میدهد تا قلب مهری را در آتش حسرت و خشم بسوزاند.
خلاصه کتاب:
«آهیر» در شب عروسیاش همهچیز را از دست میدهد؛ مرجان، عروسش، جلوی چشم او کشته میشود. او تصمیم میگیرد بماند و قاتل را پیدا کند. در ظاهر آهنگر است، اما پشت این نقاب، رازی پنهان دارد. پروا، خبرنگار کنجکاو و بیپروا، وارد زندگیاش میشود؛ زنی که هم عشق را به او میآورد و هم خطر را.
خلاصه کتاب:
این داستان روایت نسیم است؛ دختری آرام و مهربان که بهعنوان مربی و پرستار دو کودک پنجساله وارد خانهای پر رمز و راز میشود. در آن خانه، دو برادر دوقلوی هجدهساله زندگی میکنند که یکی از آنها عاشق نسیم میشود. اما تنها او نیست؛ پدر بچهها هم به نسیم دل میبازد. بازگشت مادر خانواده، مثل طوفانی همهچیز را به هم میریزد.
خلاصه کتاب:
«رسوا» روایت عشقی پرماجرا میان دو برادر دوقلوست. بهین برای انتقام از نامزد سابقش، ساواش، وارد زندگی امیرعلی میشود و او را با ساواش اشتباه میگیرد؛ غافل از اینکه امیرعلی برادر دوقلوی ساواش است و سالهاست از او بیخبر مانده.
خلاصه کتاب:
«نارینه» دختری است میان خانوادهای ناتنی که همیشه احساس غریبه بودن دارد. وقتی خواهرش با فرشید نامزد میشود، پای عموی ثروتمند و مغرور او، آدلان، هم به زندگی نارینه باز میشود. آدلان با سرسختی و کلکلهایش زندگی را برای نارینه دشوار میکند، اما در دل این دشمنی، جرقههای عشقی پنهان شعله میگیرد…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " پارسی بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.