خلاصه کتاب:
او دختریست با صفای دل و چهرهای چون طلوع خورشید؛ پاک، نجیب، و بیتجربه. پسری با گذشتهای تاریک و نیت انتقام، از او برای رسیدن به هدفش استفاده میکند. ازدواجی ناخواسته، برای حفظ آبروی خاندان، و عشقی که در دل این اجبار شکل میگیرد. اما در کنار زنی دیگر، آیا این عشق دوام خواهد آورد؟ و سرنوشت این دختر چه رنگی خواهد گرفت؟
خلاصه کتاب:
آذین پس از سالها زندگی در خانهای که ظاهرش آرام اما باطنش پر از رمز و راز بود، تصمیم به رهایی و استقلال میگیرد. اما با ورود مردی که خاطرات تلخ و دشمنی دیرینهای با خانوادهی او دارد، همهچیز تغییر میکند. این مرد، بیآنکه بخواهد، کلید افشای رازهایی میشود که آذین را به گذشتهای ناشناخته و آیندهای پر از انتخابهای دشوار میکشاند.
خلاصه کتاب:
در شهری که قدرت و تعهد در هم تنیدهاند، بهزاد قاضی برجستهایست که باید یکی از فرزندانش را به گروه آلفا بسپارد. پسرش، با روحیهای لطیف، برای این مأموریت مناسب نیست. مایا، دختر جوان و پرشور او، که بهتازگی شکست عشقی را تجربه کرده، تصمیم میگیرد خودش وارد این مسیر شود. اما مخالفت پدر، او را در مسیر برخورد با امیر ارسلان قرار میدهد؛ مردی که غرور و اقتدارش زبانزد است. تقابل میان این دو، داستانی از کشمکشهای درونی و انتخابهای دشوار را رقم میزند.
خلاصه کتاب:
اوینا در کردستان با پسری آشنا میشود که ادعا میکند خواهرش را قبل از مرگ دیده. حرفهای او با روایت رسمی خانواده تفاوت دارد. اوینا که به دنبال حقیقت است، وارد دنیایی از خاطرات، دروغها و سکوتهای طولانی میشود که سالها در دل خانواده پنهان ماندهاند.
خلاصه کتاب:
با گذشت سالها از فوت پروفسور انتظام، نام او همچنان در جامعهی علمی کشور زنده است. خانوادهاش تلاش کردهاند میراثش را حفظ کنند، اما در دل این خانواده، تضادهایی پنهان وجود دارد. حریر، نوهی پروفسور، تصمیم میگیرد فردی را وارد زندگیاش کند که با ارزشهای خانوادگی همخوان نیست. این تصمیم، او را با واقعیتهایی روبهرو میکند که پیشتر از آنها غافل بوده.
خلاصه کتاب:
در مأموریتی حساس، جهان وارد باندی میشود که تحت فرماندهی خسرو اداره میشود. پس از لو رفتن، خسرو تصمیم میگیرد جهان را گروگان بگیرد و همزمان آیلین را نیز میرباید تا سرهنگ جلیلی را تحت فشار قرار دهد. خسرو با تهدیدهای روانی، جهان را در موقعیتی دشوار قرار میدهد. اما جهان، با وجود تمام فشارها، تلاش میکند از اصول انسانی خود فاصله نگیرد و راهی برای نجات آیلین و خودش پیدا کند.
خلاصه کتاب:
آن چشمان کهربایی، با آرامشی که درونشان موج میزد، چیزی در دل مرد بیدار کرد که سالها خاموش مانده بود. او که در گذشتههای تاریک زندگی کرده بود، حالا در برابر این دختر، احساس روشنی میکرد. آرزو داشت که بتواند با صداقت و پاکی، به او نزدیک شود. شاید این دختر، آغاز فصل تازهای در زندگیاش باشد.
خلاصه کتاب:
دستهای امیرارسلان، رئیس مغرور گروه آلفا، بار دیگر به سمت ماهگل دراز میشود؛ اما این بار، ماهگل بیهیچ واکنشی، در سکوتی سنگین باقی میماند. تقابل میان غرور مردانهی ارسلان و مقاومت درونی ماهگل، صحنهای از کشمکشهای روانی را رقم میزند. او با لحنی سرد در گوش ماهگل زمزمه میکند، اما ماهگل با تمام توان، تلاش میکند از این موقعیت خارج شود. این برخورد، آغازگر جدالیست که نهتنها رابطهی آنها را دگرگون میکند، بلکه پرده از شخصیتهای پنهانشان نیز برمیدارد.
خلاصه کتاب:
در شب زمستانی، پسر جوانی با ذهنی مشوش از خانهی والدینش بیرون میزند. در مسیر بازگشت، صدای درگیری او را به سمت کوچهای تاریک میکشاند. مهاجمان با دیدن او فرار میکنند و تنها یک نفر زخمی باقی میماند. پسر او را به خانهاش میبرد و در آنجا متوجه میشود که آن فرد، دختریست که در لباس پسرانه، از چیزی یا کسی گریخته...
خلاصه کتاب:
پول همه چیز نیست. من این کار را برای دل خودم انجام میدهم—برای هیجان، برای فرار از یکنواختی خستهکنندهی زندگی. برای هدفی که پشت این کار نهفته است. کار من پرده برداشتن از چهرهی کسانی است که با نام و نفوذشان هر کاری دلشان بخواهد انجام میدهند و هیچکس جرأت مقابله با آنها را ندارد. من این مسیر را انتخاب کردهام، چون به افشاگری معتاد شدهام، چون تنها راه آرامشم این است که مردم حقیقت را ببینند، حتی اگر هزینهاش زندگی من باشد.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " پارسی بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.