خلاصه کتاب:
اون مرد، یک وکیل سرشناس بود، یک مرد موفق که تو زندگی شخصیش مشکل عجیبی داشت. مشکلی که بخاطرش منزوی شده بود، تا روزی که منو دید منی که از کودکی بخاطر مشکل مادرزادی که داشتم طرد شده بودم و حالا با حضور اون با آدم های جدیدی آشنا میشدم، گروهی از آدم های متفاوت، درد های متفاوت و تجربه عشقی متفاوت افرای ابلق داستان زندگی منه، داستانی از سقوط، عشق و اوج...
خلاصه کتاب:
کسی را دوست بدار که دوستت دارد
حتی اگر غالم درگاهت باشد
و دست بکش از دوست داشتن کسی که دوستت ندارد، حتی اگر سلطان
قلبت باشد
دریا برای مرغابی تفریحی بیش نیست، اما برای ماهی زندگیست
برای کسی که دوستت
خلاصه کتاب:
حکایت از زندگی سام و کاوه، دو دوست صمیمی که برای به شهرت رسیدن و زندگی توی آرامش، تصمیمات احمقانه ای میگیرن...
آدای و مهدیار چند ساله از هم جدا شدن و تنها ارتباطشون،بخاطر دختر کوچولوشون میرآی هست و آدای حتی با کسی وارد رابطه شده اما راز هایی برملا میشه و...
خلاصه کتاب:
هر قصه ای می تواند درست از کف خیابان سر بلند کند! خیابان هایی که سال های رفته را دیده اند،آمد و شد فصل ها را به مشاهده نشسته اند و زورشان هیچ گاه به تغییر آدم ها نرسیده..
خانواده ها کودک و نوجوانی سالم پرورش داده اند و با دادنش به فضایی بیرون از خانه، جوانی یاغی شده و دور از آداب تحویل گرفته اند..
ارزش ها مبدل شده اند به ضد ارزش ها و تربیت های درون خانگی، راه به جایی نبرده است..
چه کسی مقصر است؟
خلاصه کتاب:
دستش را برای هزارمین بار روی بوق فشار میدهد و عصبی داد میزند:
برو دیگه گاریچی!
مرد هم با دست جوابش را میدهد و بالاخره پایش را کمی روی پدال گاز فشار میدهد. راه برای سبقت گرفتن باز میدهد. با سرعت از کنارش رد میشود.
عرق روی پیشانیاش سر میخورد و تشنگی گلویش را خشک کرده. نگاهی به ساعت میاندازد.دیرش شده بود اما نمیتوانست بیخیال رفع تشنگی شود.
خلاصه کتاب:
در دل ایل و سنت، نجلا به نشان یانای درمیآید. اما حادثهای ناگهانی، او را به عقد دمیر درمیآورد. دمیر که دل خوشی از این ازدواج ندارد، نجلا را ترک میکند. با گذشت سالها، پدر دمیر خواهان بازگشت اوست، اما دمیر تصمیمی دارد که سرنوشت نجلا را دگرگون میکند.
خلاصه کتاب:
ماهک زنی بیوه که در زندگی قبلی خود دچار ازار های زیادی از جانب همسرش شده حالا مردی به اسم شاهان با دیدن ماهک در بازار میخواد اون رو به ازدواج موقت در بیاره که متوجه میشه ماهک دختر ساده ای هست و اون رو گول میزنه و ...
خلاصه کتاب:
ماهور، با روحیهای شاد و سرزنده، وارد زندگی پسری میشود که سالهاست در تنهایی و بیروحی زندگی میکند. او با مهربانی و نشاطش، تلاش میکند دل آن پسر را به زندگی دوباره پیوند بزند.
خلاصه کتاب:
آیه، دختر نوجوانی از همین سرزمین، مثل خیلیهای دیگر، با یک اتفاق تلخ مسیر زندگیاش را از دست داد. کسی چیزی نگفت، همه سکوت کردند. او ناخواسته وارد بازیای شد که پر از دروغ بود. اما حالا، ورق برگشته؛ آیه زنیست که عشق را لمس میکند. فقط یک سؤال باقی مانده: آیا مادرها به پسرها یاد دادهاند زن را همانطور که هست، دوست داشته باشند؟
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " پارسی بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.