خلاصه کتاب:
رادان، مردی با چهرهای آرام و گذشتهای پنهان، به ظاهر برای دیدار خانوادهاش به ایران آمده. اما در واقع، مأموریتی حساس و محرمانه در انتظارش است. برای موفقیت در این مأموریت، به کمک هلن نیاز دارد؛ دختری که حضورش میتواند همهچیز را تغییر دهد. آیا این همکاری، هلن را به خطر خواهد انداخت؟ یا سرنوشت چیز دیگری رقم خواهد زد؟
خلاصه کتاب:
تنهاییام را باد با خود برد در خانهای که بیصدا شد آمدند با نقاب لبخند و من را دیوانه خواندند اما هنوز شعلهای در دل دارم که خاموش نخواهد شد
خلاصه کتاب:
در اولین نگاه، دل به تپش افتاد. خواستن، عادتی قدیمی بود. رقابت، شعلهای درونم. شرطی میان دوستان، خندهای میان جدیت. اما او نیز، چون کوه، ایستاده بود. نه از جنس تسلیم، که از جنس انتخاب.
خلاصه کتاب:
او دختریست با صفای دل و چهرهای چون طلوع خورشید؛ پاک، نجیب، و بیتجربه. پسری با گذشتهای تاریک و نیت انتقام، از او برای رسیدن به هدفش استفاده میکند. ازدواجی ناخواسته، برای حفظ آبروی خاندان، و عشقی که در دل این اجبار شکل میگیرد. اما در کنار زنی دیگر، آیا این عشق دوام خواهد آورد؟ و سرنوشت این دختر چه رنگی خواهد گرفت؟
خلاصه کتاب:
مرگ مهتاب سایهای بر زندگی ستاره میاندازد، که حال در نقشی دوگانه باید قدم بردارد. اما زمان سرنوشت را به بازی میگیرد، و میان نور عشق و تاریکی کینه، او را وادار به انتخابی بیبازگشت میکند...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " پارسی بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.