خلاصه کتاب:
در دل نبردهای میان اسکاتلند و انگلستان، جنیفر مریک، دختری باوقار و مقاوم، به دست جنگجویان انگلیسی افتاد. فرمانده آنها، دوک کلایمر، مردی با هیبت و شهرت، با رفتار سرد و جدیاش جنیفر را به چالش میکشید. اما در دل این تقابل، احترام و درک متقابل شکل گرفت.
خلاصه کتاب:
روسلا، دختری از تبار نور، در قبیلهای سایهنشین رشد کرد. عشق پنهانش با شبا، همچون شعلهای در دل شب بود. اما مردی نقابدار، با کلامی که ذهن را درگیر میکرد، در خوابهایش ظاهر شد. آن خوابها به واقعیت پیوستند و روسلا را به قربانگاهی سنگی بردند؛ جایی که باید با سرنوشتش روبهرو میشد.
خلاصه کتاب:
ماهک، زن جوانیست که پس از تجربهی تلخ در زندگی مشترک گذشته، حالا در تلاش برای بازسازی آرامش خود و خانوادهاش است. اما مردی به نام شاهان، با نیتی پنهان و رفتاری سلطهگرانه، سعی دارد او را تحت فشار قرار دهد تا به عقد موقت او درآید. ماهک با تمام توان در برابر این اجبار میایستد و مسیر استقلال را انتخاب میکند.
خلاصه کتاب:
در اولین نگاه، دل به تپش افتاد. خواستن، عادتی قدیمی بود. رقابت، شعلهای درونم. شرطی میان دوستان، خندهای میان جدیت. اما او نیز، چون کوه، ایستاده بود. نه از جنس تسلیم، که از جنس انتخاب.
خلاصه کتاب:
داستان دختری که پس از مرگ نامزدش، طبق رسم خانی، مجبور می شه با
برادر نامزدش ازدواج کنه، ولی...
و از طرف دیگه دختری که با تمام وجودش عاشق خان سومه، ولی خان زاده
اون رو ندید می گیره و با سوگلیش...
خلاصه کتاب:
لیلی، دختری از خانوادهای مرفه، بیخبر وارد زندگیای تازه میشود؛ جایی که باید در کنار کسی باشد که روزی دشمنش بوده. در حالی که به دنبال حقیقت میگردد، احساس میکند اطرافیان چیزی را پنهان میکنند بهخصوص مردی که میگوید دیگر میانشان دشمنی نیست، اما نگاهش چیز دیگری میگوید.
خلاصه کتاب:
او دختریست با صفای دل و چهرهای چون طلوع خورشید؛ پاک، نجیب، و بیتجربه. پسری با گذشتهای تاریک و نیت انتقام، از او برای رسیدن به هدفش استفاده میکند. ازدواجی ناخواسته، برای حفظ آبروی خاندان، و عشقی که در دل این اجبار شکل میگیرد. اما در کنار زنی دیگر، آیا این عشق دوام خواهد آورد؟ و سرنوشت این دختر چه رنگی خواهد گرفت؟
خلاصه کتاب:
آذین پس از سالها زندگی در خانهای که ظاهرش آرام اما باطنش پر از رمز و راز بود، تصمیم به رهایی و استقلال میگیرد. اما با ورود مردی که خاطرات تلخ و دشمنی دیرینهای با خانوادهی او دارد، همهچیز تغییر میکند. این مرد، بیآنکه بخواهد، کلید افشای رازهایی میشود که آذین را به گذشتهای ناشناخته و آیندهای پر از انتخابهای دشوار میکشاند.
خلاصه کتاب:
در شهری که قدرت و تعهد در هم تنیدهاند، بهزاد قاضی برجستهایست که باید یکی از فرزندانش را به گروه آلفا بسپارد. پسرش، با روحیهای لطیف، برای این مأموریت مناسب نیست. مایا، دختر جوان و پرشور او، که بهتازگی شکست عشقی را تجربه کرده، تصمیم میگیرد خودش وارد این مسیر شود. اما مخالفت پدر، او را در مسیر برخورد با امیر ارسلان قرار میدهد؛ مردی که غرور و اقتدارش زبانزد است. تقابل میان این دو، داستانی از کشمکشهای درونی و انتخابهای دشوار را رقم میزند.
خلاصه کتاب:
اوینا در کردستان با پسری آشنا میشود که ادعا میکند خواهرش را قبل از مرگ دیده. حرفهای او با روایت رسمی خانواده تفاوت دارد. اوینا که به دنبال حقیقت است، وارد دنیایی از خاطرات، دروغها و سکوتهای طولانی میشود که سالها در دل خانواده پنهان ماندهاند.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " پارسی بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.